ازاوج احساسات جعفری تا گستره پندارهای کابلی سه شنبه, 10 جدی 1387

ساخت وبلاگ

 ازاوج احساسات جعفری تا گستره پندارهای کابلی  سه شنبه, 10 جدی 1387

این نوشته روایت  است صریح و ساده  از افکار وتصورات من  نسبت به جریانات زندگی و چشم انداز آ ینده کشور ومردم من . کوتاهی  و اشتباه  غیر عمد در بر داشت و پرورش  رخداد ها ازنا گزیری فرزندان آ دم است ؛ بدین جهت پیشا پیش متعهد به قبول  رهنمای  آ گا هانه  درآ نچه که غیر واقعی و غیر منصفانه  نوشته می شود  می باشم ، باور دارم که با یاد آ وری دوستان از کمبود ها ولغزشها ی ما  آ نچه رخ خواهد داد بر طرف شدن کاستیهای فکری وقلمی من خو اهد بود نه چیز دیگر واز این جهت چقدر خوشحال خواهم شد!

بهرحال تلاش  نموده ام که این نوشته ضمن حفظ احترام و کرامت قلم ونویسندگان ارجمند نقد گونه باشد برمقالات آ قایان، اسد الله جعفری و بهزاد کابلی نوشته های که قبلا در سایت های{ کاتب هزاره و فرا ترازمرزها  }  نشر گردیده است. امید است که بتوانم در حد توان ، اوج احساسات جعفری را بررسی نموده وتا گستره پندارهای آ قای بهزاد کابلی ره بسپاریم ودر نهایت اگر ممکن شد توشه جدید و متفاوت را بدست آریم.

در بخش اول این یاد داشت در باره نوشته مورد بحث آ قای جعفری که مورد اعتراض بهزاد کابلی قرار گرفته است نگاه داشته وبه طور فهرست وار به نکات چندی اشاره می نمایم.{  آ قای  اسدالله جعفری اخیرا درنوشته با عنوان سفرکریم خلیلی وهیأت همرا ه ایشان به جمهوری اسلامی ایران ، برای مهاجرین خیری نخواهد داشت } ضمن نقد  مواضع سیاسی آ قای خلیلی به مطالب مربوط به احمد شاه مسعود وفرزندان شان، اشارات نموده اند. وآ نگاه  آ قای بهزاد کابلی ، با نام مستعار یا واقعی؟ با نوشته بنام( یاد داشت کوتاه وگذرا خدمت جناب آقای اسد الله جعفری( بهزاد کابلی) از نوشته جعفری انتقاد نموده  و نصایح را مطرح کرده است.

 ما ضمن  حمایت از آ زادی بیان و دیگر آزا دیهای که: مسولیت انسانی وصلاح مردم وجامعه را ارج می نهد وبرای نهادینه شدن اساسات آ زادی و مدنیت در جامعه به ارزشهای ملی  وفرهنگی مردم حرمت می گزارد ،از نقد و انتقاد های سازنده نیز صادقانه استقبال می نمایم  وبا همین باور است که  این نوشته وبررسی پدید آمده است .

بهر حال، من به عنوان یک هزاره وبا دلایل که در پی می آید  در مرحله حساس که قرار داریم، نمی توانم نوشته ها  وتعبیرات  آ قای جعفری را در باره احمد شاه مسعود و فرزندان ایشان بپذیرم،  چون ما هزاره وتاجیک بعد از تحمل قتل عامهای بر نامه ریزی شده  تازه قامت راست کرده  ودر حال گذر از گردونه بحرانها و تنشهای مصنوعی  هستیم  دراین زمان باید بکوشیم که بجای دور شدن از یک دیگر، اعتماد لازم برای همکاریهای سر نوشت ساز را میان ملتهای مان ایجاد  نمایم، ما به صداقت و راستی، همفکری وهمنوای با یک دیگر نیاز داریم ، لذا اظهارات آ قای جعفری را در این باره  و در این مرحله  که آهنگ دوستی میان ما بو وجود آ مده است، به نفع مردم هزاره  وآ ینده کشور نمی  دانم.

 وحال برای  آ ماده نمودن زمینه بررسی و قضاوت خو انندگان، در آغاز یک بند از نوشته آ قای جعفری که باعث اعتراض  محترم کابلی قرار گرفته است دراینجا آ ورده می شود.{ ..اما چرا برای ایران ، کریم خلیلی بهترین گزینه است در نسبت به برادر مسعود با این که ایران در این بیست سال عملا نشان داد که هرکز احمد شاه مسعود وربانی را تنها نگذاشت ودر منازعات بین حزب وحدت وشورای نظار وجمعیت، در کنار احمد شاه مسعود ایستاد وشخص شهید مزاری را که از سرداران شیعه بود قربانی تمامت خواهی وانحصار طلبی احمد شاه مسعود کرد وهنوز هم این ترجیح دادن خانواده احمد شاه مسعود بر خانواده شهید مزاری مشهود وعیان است وزن وبچه احمد شاه مسعود در بهترین جای مشهد وبا بهترین امکانات زندگی می کنند وتحصیلات خود را ادامه می دهند واما در عوض خانواده شهید مزاری در فقیر ترین منطقه قم با کمترین امکانات روز گار می گزرانند واگر تنها یاد گار شهید مزاری زینب کربلای افغانستان به مشهد ویا جای دیگر ایران سفرکنند باید از هفت خوان رستم بگذرد.}  متن یاد شده ضمن تحلیل از مسافرت آ قای خلیلی، عنان بسوی عرصه کشوده است که بطور طبیعی ، وطن داران تاجیک ما را می آ زارد،من وهمچنین آ قای جعفری  می دانیم که، تا جیکها  بهر دلیلی احمد شاه مسعود را سمبل  نوین ملت خود می دانند وبه همین خاطراست که ما طرفدارآ زرده ساختن ذهن عامه  برادران تاجیک خود نبوده وباید  متو جه این باریکها باشیم، اما دلا یل عمده ما در قبول نداشتند نظریات اقای جعفری چیست؟اول اینکه ما: هزاره ها وتاجیکها بعد از یک دوران سخت و نا خوشا یند،که متأ سفانه پیش آمد، توانستیم در یک مقاومت سر نوشت ساز ملی، ضمن دفاع از تمامیت خاک، استقلال،تاریخ وفرهنگ میهنی ومردمی و مهمتر از همه از حیات ،بقای و آ ینده  مشترک مان مشترکانه حمایت ودفاع نموده وباعث تحولات مهم در تاریخ این سر زمین گردیده ا یم.

 دوم اینکه هزاره ها وتاجیکها با تفاوتهای اندک که دارند، مشترکات بسیار مهم فرهنگی،تاریخی وجدا ناشدنی دارند که حفظ و بارور نمودن آ نها نیاز مبرم به همکاری مشترک این دو ملت دارند، از طرف دیگر هزاره ها بر اساس گفته ها و تصریحات رهبر شهید وبابه بزرگ هزاره شهید مزاری،با  هیچ یکی از اقوام  خصوص تاجیکها نه تنها مشکل ودعوای نداشتیم که بار ها دست دوستی بسوی آ نها بلند کردیم، و حل اساسی مشکلات که در یک مرحله به وجود آ مده بود از اهداف وآرمانهای مردم هزاره بوده و به تصویر کشیده شده است.

مسله دیگر اینست که هزاره و تاجیک ودیگر اقوام محروم این کشور هنوز هم به تفاهم بیشتر و شراکت صادقانه و آگاهانه ضرورت دارند شراکت که، مزاری بابه هزاره ها طراح ومعمار اصلی وعملی آن بوده است . ازجانب دیگر می دانیم که بر آورده نمودن این آ رمان واین مهم تنها به عهده چند نفر سیاست کار اداری ومقامات رسمی  و دولتی دو ملت نیست بلکه، تکلیف روشنفکران و فرهنگیان هزاره و تاجیک می باشد که با حوصله مندی خیلی بیشتر از پیش  با گذشت وهمپذیری، رسالت تاریخی و وظیفه فرهنگی شان را شناخته و به خوبی به آ ن عمل نمایند، ما فعلا در وطن و خا نه خود گرفتاریهای بسیار مهلک در پیش رو داریم، مشت نمونه خروار، امروزه زبان انگلیسی به حیث یک زبان خارجی در ادارات ومراکز علمی وفرهنگی ما رسیمت دارد اما زبان مشترک هزاره وتاجیک حق حضور وبروز یافتن بر دروازه دانشگاه ودیگر مراکز را ندارد، ما اگر زبان را ممثل هویت ملتهای خود بدانیم که قطعا چنین است!

 آ ن وقت می بنیم که ما در وطن خود بیگانه و هویت ما از اجناس ممنوعه به حساب آمده است. سبب این همه تحقیر ما و جری شدن تبار گرایان، جز در دوری و عدم درک تاجیک از هزاره و یا بر عکس آن چی می باشد؟

این مسله برای همه مسولیت بزرگی را ایجاد می نماید که باید بسیار هوشیارانه و اساسی این کوه  ننگ را عبور نموده و زمینه را به وجود آ وریم که حد اقل فرزندان ما ودانشجویان ما به زبان مادری وتاریخی شان  بخوانند، بنویسند وادرس بدهند امروزه روی تذ کره وشناس نا مه ما هویت غیر واقعی ما نوشته شده است چیزی که ما نیستیم معرفی شده ایم.

 یک چوپان کوچی هم می فهمد که من هزاره افغان نیستم وآ ن مرد شمالی یک تاجیک است و صد ها نمونه دیگر! ما با داشتن این همه گرفتاریهای جدی چگونه است که بر سر وکله یکدیگر میکوبیم وبا نوشته های خود قلب  تنفر زای حزب افغان ملت ودیگر نژاد پرستان سیطره جو را که دشمنی با مردمان بومی این سر زمین را پیشه خود سا خته اند، خوشنود می سازیم .

همین ساده نگریهای ما بوده است که با رسیدن به یک وزارت همه مسولیتهای تاریخی و حقوق ملتهای خود را فرا موش می نمایم  واز یاد می بریم که  با به وزارت رسیدن هیچ درد ما دوا نمی گردد، آ نچه مهم است  شرکت ما در تصمیم گیری های کلان واعمال اصول عدالت در میان شهر وندان کشور است ، همان چیزی که در زمان فعلی ازصحنه واقعی غایب است.

مسله مهم که می خواهم برای دوست عزیز آ قای جعفری یاد آ وری نمایم این می باشد که: ما بنا به آ موزه های دینی وفرهنگی که داریم نباید به دیگران بی احترامی نمایم وزمینه بی حرمتی به خود  و بزگان مردم خود را آ ماده سازیم. ما ادعای پیروی امام عدالت علی ابن اب طالب را داریم وشماخوبتر از من می دانید که مو لا در این جهت به دوستانش چه سفارش دارند؟

گذ شته از همه  هم اکنون احمد شاه مسعود در میان ما نیست تا ازخود در برابر آنچه که ما مدعی آن هستیم  دفاع نماید لذا انتقاد نمودن از گذ شتگان کار سازنده و در خور شأن روشنفکران ونویسندگان نمی باشد.

واما انچه که بیشتر از هم مرا بیشتر نا امید می سازد، اینست که  اقای جعفری به عنوان یک فعال فرهنگی هزاره  در نوشته یاد شده خود از زندگی فرزندان احمد شاه مسعود ومساعدات ایران به انها، واز عدم تو جه ایران به خا نواده رهبر شهید استاد مزاری گلایه کرده است!! جعفری جان! خا نواده  که توانسته است انسان چون مزاری را در دامن خود پرورش دهد از اساس با روحیه گدا بازی و گدا پروری، تمنا و چشم داشتن به بیگانه مخالف است.خا نواده مزاری حتی در زمان اقتدار رهبر شهید، از مال عمومی مردم ویا حزب وحدت ویا مسا عدات خارجیها، استفاده نکرده و با دست وتوان خود ، خصوص  بادستان  توانمند وسر نوشت ساز مادر مهربان مزاری امرار معاش می نمود ه اند، وامروزه هم خا نواده مزاری به نوازش،مرحمت ومساعدت کسی نیاز ندارد. شما خا نواده مزاری را باید خوبتر بشناسید! از جانب دیگر برفرض اینکه ما از راه مسولیت خود چنین فکری را بیان نمایم، لازم است این طرح را با هزاره ها در میان بگزاریم نه با یک کشور خاررجی. تأسف ما در این است که ما هزاره ها خصوص فرزندان فرهنگی مزاری چرا خود به فکر حمایت ومساعدت خا نواده رهبر مان نباشیم که، از بیگانه تمنای انرا داشته باشیم؟ داشتن همچون یک تفکر بیانگر عقب گرد ورجعت فکری وسیاسی ما نیست؟به نظر ما داشتن همچون یک ایده از اساس مخالف تفکر بیدار گرانه، روحیه بالنده، استقلال طلبانه وهمت زندگی ساز مزاری می باشد، این امید واری برای ملت با همت هزاره ننگ وعیب غیر قابل بخشش می باشد. وهزاره ها نباید همچون یک فکر گدا منشانه ومبتذل را در میان جامعه مغرور و سر بلند خود القا نمایند، از یاد نبریم که ملت با افتخار هزاره  با اینکه، فقیر و تنگ دست بوده اند اما همیشه  تاریخ با سخاوت و جوان مردانگی، دست دیگران  وگدا های اجتماعی را گرفته و اهل بخشش بوده اند. واما اینکه ایران از فرزندان احمد شاه مسعود حمایت می نماید، مربوط به خود ایرانیها می گردد،ایرانها احمد شاه مسعود را یک همخون  وهم پیمان سیاسی وتاریخی خود دانسته وبه فرزندان او کمک می نماید ما چرا حسرت ان را داشته باشیم ونسبت به ان بخالت به ورزیم، ما نسبت به فرزندان بیگناه که در مسایل افغانستان و محرومیت هزاره ها هیچ نقشی ندارند چرا احساس کینه نمایم بل وظیفه  ما است که با تمامی فرزندان این اب وخاک همانند مزاری با بلند نظری رفتار نمایم  وهمه را دوست و همسر نوشت خود دانسته از اسایش شان خوشحال شویم.مسله دیگرکه فکر می کنم در نوشته اقای جعفری با واقعیت سازگاری ندارد اینست که اقای کرزی در زمان طالبان نه بلکه در دوره حکومت اقای ربانی معاون وزارت خارجه بوده است ولی اقای جعفری این گونه نوشته است. (از آنجای که حامد کرزی خود روز گاری معاونت وزارت خارجه دولت مستأجل طالبان را برعهده داشت) بخش دوم :در این قسمت به  بررسی کو تاه نوشته اقای بهزادکابلی پرداحته و سخنان مان را به پایان می بریم.در اول باید بگویم ما به دید ونگاه اقای کابلی به اقای احمد شاه مسعود احترام قایلیم واز حق شان می دانیم. که نسبت به هرکسی که می خواهد  احترام خاص قایل باشند. ولی بر اساس اشارات خود ایشان این عشق و دوستی نباید، باعث خیرگی چشم وتفکر انسان گردد  به حد که  اراده وتشخیص دیگران را بت پرستی  دیده وتلقی نمایند! در نوشته اقای کابلی به نکات روشن ،مهم وواقعیتهای درخور ستایش اشاره و پیشنهاد های خوب هم مطرح گردیده است که، در ضمن  بررسی نوشته آ قای جعفری  فکر می کنم همرا هی ما با  بعض ازمفکروه های آ قای کابلی بر جسته شده  باشد ونیاز به تکرار آن نیست. اما آنچه که قابل یاد آ وری می باشد،درک ودریافت اساسی آ قای کابلی ازقضا یا یی سیاسی افغانستان ونیات بیرونها  نسبت به آ ن است، ولی با آ نهم به خاطر متأثر بودن از فرهنگ  حاکم وخاص افغانی همه ما در حکم وفیصله کردن زیاد عجله داریم و احکام ما هم قبلا نوشته شده است، وهمین مسله ما را از نو اندیشدن، پیمودن راه دشوار آزادی واستقلال و رسیدن به کاروان ترقی وتمدن بازداشته است. روزی با قاطعیت شریعت، امر تعزیر مرده ها را صادر می نمایم وزمان با جزمیت دیالیکتکی هر آنچه نمود از ارزشهای معنوی است مورد حمله وقهر قرارداده حتی  چون حفیظ الله امین به کلمه، به بسم الله  نیشخند می زنیم  ویا مثل امان الله خان  با زورکلاه فرنگی بر سر مردم می گزاریم به واسطه این افراط وتفریطها بوده است که افغانستان هم از خدا ما نده و هم از خرما!

 بهر حال نوشته زیبای آ قای کابلی برجستگیهای غیر قابل انکار دارد ،اما و با تأسف که این نوشته زیبا و متن خوب به لحاظ پیروی از فرهنگ غالب در افغانستان وقضاوت که نسبت به ملت  هزاره رسم است، بایک نوع اشرافیات  آزار دهند و نگاه برتری خواها نه ومعمولی افغانی، آ لوده گردیده ومتأسفانه   نوشته نتوانسته است که از این مرض مزمن رهای یابد. لذا خواندن و قبول نمودن آ ن را برای هزاره ها و دیگر آ دمهای با مروت ،روا دار سخت و دشوار نموده است.این احساس بر تری خواهی  که انسان را وادار به نصیحتهای آ سمانی می نماید، در مقاله آ قای کابلی چنان  قوی  چهره نمای نمود ه که زیبای وصمیمت نوشتار آ قای کابل را جدا زیر سوال برده است. به این جمله ازنوشته آقای کابلی  خطاب به آ قای جعفری نگاه نماید! {  ودرهیچ مقاله ای نیست که نام مسعود بدون ارتباط با موضوع مورد بحث تان دخیل نگردیده ودرحق آن شهید آزاده نا سزا نگوئید وازاستاد مزاری یک بتی که هرگز خطا نپذیرفته، تمجید وقدردانی میکنید.}  در نوشته های آ قای جعفری با اینکه مطالب قابل تأمل  که در بالا بدان اشاره شد زیاد است اما هیچگاه در باره استاد مزاری کدام گزافه وغلوی نکرده وگفته نیا مده است.از جانب دیگر آ قای کابلی حتما با فرهنگ وتلقی مردم افغانستان نسبت به مفاهم و ارزشهای قابل احترام آنها آ گاه می باشند واز جمله می دانند که در تعریف وتعبیرات فرهنگی  ودینی مردم افغانستان،کلمه { بت}  چه معنی و بت پرست چه پیام را می رساند؟  از یاد نبریم که شاه هان گزشته خصوص عبد الرحمن خان وملاعمر مردم هزاره را به جرم بت پرستی ونگهداری بت بودا قتل عام نموده است.!! بنأ تعبیر آ قای کابلی در جهت شخصیت  استاد مزاری که حد اقل برای چند میلیون هزاره فقیر وپا برهنه قابل ستایش واحترام  است، یک توهین وفحش تکان دهنده به مردم هزاره نیست؟ ما مزاری را دوست داریم  اما به عنوان یک انسان،که با آب بیداری چشمان ما را باز وبیدار نموده است، به عنوان مدافع وسنگر دار خود  به مزاری احترام داریم نه اینکه، در سطح پرستش. نه آ نگو نه که  شما فکر می کنید! ودر جای دیگر می نویسند: (.. وبتهای تراشیده مقدس کسانی را زیرسوال ببرم. فقط آنچکه میگویم ازیک موضع اصلاحی خواهد بود تا جانبدارانه}  

 ودراینجا می بینیم که آ قای کابلی با نگاه اشرافی و بر تری خوا هانه که دارند باز هم با اد عای بلند اصلاح گری به تو هین عریان تر می پردازند. واز یاد برده اند که اصلاح گری ویا اصلاح طلبی با  گستاخی و هتاکی به باور های  و شخصیتهای مردم فاصله دارد. واز شرایط اولیه اصلاح گری مهربانی، مدارا، تسا هل و تحمل دیگران ولی مخالفین است. اگر آ قای کابلی بدون تو هین نمودن به هزاره ها و شخصیت مزاری ،پیشنهاد های شان را به جعفری مطرح می نمود قطعا با استقبال  مردم افغانستان و هزاره خرد مند واقع می گردید.فیصله دیگر کابلی را بخوانید که  چگونه  حق  ونا حق را یکجا نموده  و  ضمن ارایه پیشنهاد خوب ، اما با جزمیت تام ،ساحه قدسیت و  وسعت  پایگاه های اجتماعی همه را  در یک چشم بر هم زدن، اندازه گیری نموده و اعلام می نماید ولی چه کند که نمی تواند بر خلاف ادعای خود، علاقه وگرایش شخصی خود را پنهان سازد لذا تحت لفافه بی مدافع { اصلاح گری}  اعتقاد خودر اینچنین بیان می نماید:{  پس مشوره دوستانه من برای شما اینست که برای حفظ حرمت شهید مزاری وجریحه دارنشدن ذهن ملتهب خویش نباید به کسانی که ساحه قدسیت وپایگاه اجتماعی ومحبوبیت شان بمراتب وسیع ترازاستاد مزاری است، نا سزا گویی کنید. چون هرطایفه ای دراین طایفه بازار به رئیس طایفه خود احترام قایل بوده ونمیخواهد بتش تخریش شود.}   ولی عیب کار در این است که:آ قای کابلی مشخص نسا خته است که ساحه  قدسیت کی و چگونه بر تر و بیشتر است.آ قای کابلی در ادامه فیصله های تاریخی خود ضمن اظهار همدردی با مظلومیت مردم هزاره می نویسند: { .. زیرا دراین شکی نیست که هزاره های مظلوم ولی متکی بربازوی توانمند خویش، بیش ازهمه ی اقوام دیگرکشورمان مورد آزارواذیت وجفا قرارگرفته وتا دوران حاکمیت حزب دمکراتیک ازکمترین حقوق شهروندی درکشورما محروم بودند، زخم زبان می شنیدند وزهرچشم میدیدند.آ قای کابلی با خیال راحت، قتل عامهای ملت هزاره توسط نور محمد ترکی و حفیظ الله امین را کتمان کرده وبرای جلادان آ ن جنایات به آ سانی غیر قابل باور خط امان اهدا می نماید! آقای کابلی شما یا بی خبر از تاریخ و تحولات وبحرانهای افغانستان  خصوص سه دهه اخیر هستید ویا بی انصاف وکتمان گر تشریف دارید؟

 شما از ابراز این نظر شاید به ریاست وصدارت آ قای سلطان علی کشتمند وحضوراجباری جوانان هزاره در اردوی وقت افغانستان اشاره نماید. من به اختصار به دو مورد یاد شده می پردازم. اول اینکه شماهم  میدانید که در افغانستان همانگونه که امارت شریعت مدار ملا عمر دروغ وبی اساس وریا کارانه بود ، حزب دمو کراتیک خلق  وادعا های پوچ آ ن نیز یک  شوخی سرخ و خونین بود. بلکه آ نچه در افغانستان وهمه جهان واقعیت داشته ودارد واقعیتهای ملموس اجتماعی ما چون حضور فزیکی  ومعنوی، اقوام ،ملتها وفرهنگهای گوناگون بوده است. اگر باور ندارید به نوشته های آ قای کشتمند اززمان شکل گیری رسمی اولین هسته حزب خلق که با درنظر داشت کدام مصالح  شکل می گیرد مراجعه نماید!

 قضا یای بعدی و برخوردهای امروزی رفقای حزب دمو کراتیک خلق  خود گواه بر دروغ بودن پندارها وشعارهای زمانه پسند آن می باشد وشما می دانید که چگونه هر کسی روزگار وصل خودرا باز می جویند!

اما حضور اندک سیاسی ونظامی هزاره ها در دوران اخیر حکومت حزب یاد شده خصوص حضور آقای کشتمند، نه به خاطر مسله دیگر بل بیشتر به خاطر لیاقت شخصی، دانش، مدریت وتفکر ممتاز سیاسی ، اقتصادی واجتماعی  آقای کشتمند  در آن حزب و همچنین زور اتحاد شوروی سابق بوده است. شما می دانید آن زمانیکه کشتمند به عنوان یک هزاره صدر اعظم کشور بود از دیگر حزبیهای غیر هزاره چه می گذشت.؟  دیگر اینکه امروز هم کشتمند وجود دارد چرا هیچ خلقی وپرچمی به پیشنهاد های او بهای نمی دهد؟

واما حضور نظامی  هزاره ها در دولت آن حزب وآن عصر هم روشن بوده است حکومت وقت از جوانان هزاره ها که اکثریت مردم کابل را تشکل می دادند به سر باز گیری اجباری می پرداختند وهزاره ها هم راه برای گریز نداشتند. و شما خود می دانید که حضور نظامی دیگر اقوام  در اردوی آن زمان به مراتب  بیشتر از هزاره ها بود.وسخن اخر اینکه تلفات هزاره ها در زمان  حزب خلق کمتر از تلفات آنها در زمان ملا عمر نبوده است. در زمان کودتای هفت ثور هزاره ،دره صوف و هزاره های  دهنه غوری پلخمری وهزاره های چهارکنت ولایت بلخ و هزاره های بامیان، بدست، مردم وسر بازان قتل عام گردید که، بیست  سال  بعد در زمان شریعت ملا عمر باز هم به سراغ باقی ما نده های هزاره ها آ مدند. یعنی همان  گونه که سر بازان حزب خلق در قتل عام هزاره  از جاجی ومنگل، قندهار وخوست بود ودر عصر سیاه ملا عمر باز هم همان فدایان بودند  با یک هدف ومقصود واحد، اما با شعار دیگر به کشتار های دسته جمعی  هزاره ها پرداختند مگر رفیق تنی وهمراهان آ نها چه کاره بودند وهستند که در هر دو لشکر یک نقش را به عهده داشتند؟

آ قای کابلی چرا نا جوانی می نماید وبا اعتماد کامل گویا که بر زمین وزمان اشراف دارید ؟ اشراف   گونه فر مان می دهید و رهنمای می نماید، نهی وامر می نماید. اصلاح گری با این رفتار شما غیر ممکن است واخر اینکه هرچه با آ قای کابلی به پیش می رویم روحیه انسانی ایشان اما ولی با نگاه اشرافی وبر تری خواهانه بیشتر خود نمای می نماید نگاه نماید!

{ ..منی که این سطوررا خدمت شما مینویسم، به هیچ بتی باورندارم وبتها را بخاطر بت پرستان که کمیت شان هم فراگیرومیلیونی است، احترام میگذارم ورنه درفرهنگ من " انسان آراسته با انسانیت اجتماعی انسان" بالاترین مقام وارزش ازهربت وارباب والهه های کذایی دارد} معلوم نیست که آ قای کابلی از کدام انسانیت واز کدام الهه  وبت سخن می گوید؟ انسانیت کستاخ واشرافی که جز خود هیچ کسی را نمی بیند ؟ اگر هم می بیند  مجمو عه از رمه ها و گسفندان فکرمی کند که همیشه به چوپانهای چون آ قای کابلی نیاز دارند واین تفکر خیل خطر ناک است، دیروز عبد الرحمن خان و ملا عمر وامروز آ قای کرزی وافغان ملت نیز با نفی هزاره وتاجیک وازبک همین شعار را سر می دهند و انسانیت را می طلبند!

ما نمی دانیم که تاجیک و هزاره ویا ازبک وترکمن چه مخالفت با انسانیت دارد؟ آ یا این انسانیت که  همه در پشت آن شعار پنهان می شوند بغیر از من وتو چیست؟

راستی در افغانستان بدون قامت هزاره و سیمای تاجیک وچشمان ترکمن  انسانیت معنی می یابد و قابل تصور است؟ وآ خر کار من بر خلاف هر دوی شما آ قای جعفری و کابلی هیچ کشوری را نسبت به افغانستان مسول  سر نوشت و کردار سیاسی و اجتماعی شان، نمی دانم  این ما هستیم که به خود با نادیده گرفتن یک دیگر جفا می کنیم  وتقصیر کچ فهمیها،بد رفتاریها،  پندار های امتیاز خواهانه  و بر تری خوا هانه خود مان را به عهده دیگران می گزاریم.

 اگر شوروی ویا کشوری دیگر به کشور ما تجاوز کرده است پیش قرا ول آن حتما گروه از وطن داران خود ما بوده است.پس خوب است که ما به خود بیایم ویک دیگر را از دل  پذیر فته وبه مشارکت عمومی باور  پیدا نمایم. آ نگاه هیچ متجاوز نمی تواند حتی خیال تجاوز به کشور ما را نماید. چقدر خوب  بود که ما با هم دیگر زمینی وصمیمی گپ  می زدیم،  واز بلند پروازیهای معمولی دست بر می داشتیم، خوب بود احساس می کردیم که دوری ما سبب قدرت اقتدار گریان چپ وراست وانحصار خوا هان تاریخی می گردد و آ نگاه به نفع هیچ کدام ما  تمام نخواهد شد.من  طرفدار وعظ ونصیحت سیاسی  نیستم اما می خواهم درک و رهیافت واقعی خودرا خیلی دوستانه با همه در میان بگذارم. وآ ن اینست  که کشورم زمان روی آ رامی ومردمانش  سیمای آ سایش را خواهد دید که  آ ن جنوبی پشتون باشد وتاجیک هم بنام خود و هزاره هم  به اسم خود یاد گردد و ازبک  وترکمن هم به آ نچه دوست دارند  یاد گردد. زمانیکه ادرسها روشن باشد گفتگو آ سان وراه تفاهم ،هموار می گردد.

بر خلاف امروز که همه در پشت شعار های مو هوم اما فریبنده پنهان گردیده است و همه از انسانیت و افغانیت و وحدت ملی که  اصلا وجود ندارد سخن می گویند. از فرهنگ افغانی وغیرت افغانی که تا هنوز در میان خود ما تعریف نگردیده  گپ می زنیم.

خبر کوتاه از کتاب هزاره های اسکاندیناوی...
ما را در سایت خبر کوتاه از کتاب هزاره های اسکاندیناوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezaziai بازدید : 167 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 4:06